شکلات 99%

- نظرات بسته بود تا به وبلاگ‌هایی که سرمی‌زنم بگویم: اینجا هیچ تکلیفی برای رفع کردن ندارند.
(هنوز هم گزاره برقرار است.)


+درضمن... وب زیبایی خودت داری و هف جدّ و آبائت. فمیدی؟ 😒

۰۵
اسفند

وقتی آدم دلش برای جایی که نبوده، زمانی که درک نکرده و حسی که تجربه نکرده تنگ می‌شود. مثلا برای آن موقع که در راه مدرسه دنبال روباه‌ها و خرگوش‌های صحرایی می‌دویده!!


باید حداقل یک نفر در این دنیا با من موافق باشد؛ که تنها نسلی که نمی‌تواند ادعای سوخته بودن کند، متولدین دهه‌ی چهل هستند. که کودکیشان را در کوچه‌ها و صحراها و باغ‌های ناگهان نیست شده، سیراب کرده‌اند. و بخصوص آن‌ها که به هیجان نوجوانیشان، در مرزها! فراتراز مرزها، در جهانِ غریبِ غیرقابل باورِ  به‌خواب‌هم ندیده‌ی مردم درون شهرها، جواب داده‌اند. این نسل خلاقِ ریسک طلبِ انقلاب و جنگ دیده، که حتی در کودکیشان هم همیشه از ما  بزرگتر بوده‌اند، این لذت‌ِ حقیقی  چشیده‌ها. بنی‌صدر و چمران و آل‌احمد و شریعتی دیده‌های هرگز شریعتی‌چی -یا هرکس‌چی- نبوده‌ها، حقوق دانشجویی گرفته‌های با فوق‌دیپلم‌های باکلاس، در شرکت‌های نفت و گاز استخدام شده‌ها، این نامه‌نگارهای قهار، عروس و دامادهای یک‌میلیونی، مفصل‌های سنت و تجددِ هردو را چشیده، این ملتِ حزب‌بازِ فراموشکارِ غیر قابل درک،

که هیچوقت، هیچوقت، کودکی، نوجوانی و ‌جوانی خونِشان کم نمی‌شود...

اما وقار و دست‌نیافتنی بودنشان را از دست می‌دهند! با مخلوط کردن نابجای خودشان با نسل‌های غرق در ‌مجازِ از دست‌رفته‌. روی پرده‌های صرفا نمایش، پرت شده. کودکی‌های گم‌شده. جوانی‌های برباد رفته‌ی به هیچ‌کجا نرسیده. این نسل همیشه محتاج انواع شارژ...


و خیل بیخیالانِ اینکه هرکس، برای زمان خودش خلق شده.

  • morealess ..
۲۴
بهمن

 رد چهار میلیمتری. مربوط به زمانی که پرستار مورد نظر با بازوی نوزادان ۲ کیلو و ۷۰۰ گرمی آشنا نبوده. و سوزن واکسن از طرف دیگر بیرون می‌زند. کسی متوجه  نمی‌شود. زخم می‌شود. چرک میکند. کشف می‌شود.

صرفا مبیّن اینکه دردِ فراموش‌شده، جایش تمام نمی‌شود!

  • morealess ..
۱۲
بهمن

حتما یادم بندازید وقتی بزرگ شدم، کاری کنم زمین با سرعت کندتری دور خودش‌ بچرخد.

تابستان همین امسال بود که دیدم هرچه میدوم به اجرای کامل برنامه‌ی روزانه‌ام نمی‌رسم. بعد که مدت زمان همه‌چیز  را روی برنامه جمع بستم، شد: ۲۵ ساعت و ۳۰ دقیقه |:


+الان دوباره اینجوری شده

  • morealess ..
۰۹
بهمن

۵ سال از من بزرگتر بود. ... از آن‌ها که هیچ‌وقت لازم نیست چیزی را برایشان توضیح دهی.از آن‌ها که تو جمله را شروع می‌کنی و او خودش تمام می‌کند. و وقتی باهم حرف می‌زنید بیشترین کلمه‌ای که جریان دارد، دقیقا‌های کش‌دار و مشدد است. از آن‌ها که اگر حرف هم نزنی، باز منظورت را می‌فهمند. ۵‌سال از من بزرگتر بود و هردویمان معتقد بودیم دنیایمان یک‌جایی نزدیک به‌هم ساخته شده. درست برعکس من که وقتی با کوچکتر از خودم حرف می‌زدم حس استفاده از عطر تقلبی بهم دست می‌داد، او تمام درونش را با من به اشتراک می‌گذاشت.

اما انگار هرچقدر بزرگتر می‌شویم، هرچند همه مثل هم رفتار می‌کنیم، اما درونمان پیچیده‌تر می‌شود، جهانمان ناموازی‌تر. انگار دیگر کسی پیدا نمی‌شود که باخودمان فکر کنیم چقدر با من هم‌زاویه است.چقدر شبیه من احساس می‌کند.می‌بیند. می‌چشد... .

دنیا تودرتو شده. و‌ آدم‌های مثل تو در هرگوشه‌ی زمین یافت می‌شوند. بجز اینکه زمین گرد است...!

شده ام آن دسته‌ی سرکش از موهایم که روی بالش حالت گرفته و با بقیه نمی‌سازد. هر دور، خارج می‌زند و همه سرش هوار می‌شوند که: مگر مرض داری؟

می‌گویند در مراحل عرفان، وقتی به بالا می‌رسی، تازه می‌فهمی چقدر تنها هستی! من کمی ترس از ارتفاع دارم. به‌نظرم از همین پایین هم می‌شود فهمید گربه نیستی، عقاب‌نیستی، تک درخت نشسته بر طوفان نیستی. فقط، همان سوگلی ظلوماً جهولای جهان هستی که مهم‌ترین مهارتی که باید بلدباشد، دل‌کندن است...



+عنوان؛ این تحریف است که حافظ را زنده نگه داشته است|:


  • morealess ..
۱۹
دی

«خداوندا! این بنده‌ی توست. و فرزند بنده‌ی تو و فرزند کنیز توست.

که به سوی تو فرود آمده! و تو بهترین کسی هستی که به سویت فرود آیند.

[خداوندا ما جز نیکی از او نمی‌دانیم! و تو از ما به او آگاه‌تری.]

پروردگارا! اگر نیکوکار است، بر نیکی‌اش بیفزا. و اگر بدکار است از او درگذر... و او را بیامرز و نزد خود در بالاترین جایگاه‌ها قرارش ده...»


+از نماز میت


+کاش صداقت زنده ها کار دستم ندهد!


  • morealess ..
۱۶
دی

در راستای پست قبل عارضم که...‌شاخی که من باشم، اصولا راه سخت رو انتخاب میکنم. ولی نکته اینجاست که راه سخت لزوما راه درست نیست. حتی ممکنه ”مال رو“ باشه!! تازه اگرم درست باشه  وقتی شما رو به مقصد می‌رسونه که پا به پای سختیش بیای. نه اینکه تحت هر شرایطی یه پلاستیک بذاری زیرتو لیز بخوری پایین.

اینه که... من الان با کف، خوردم به صخره‌ها!


+عنوان: باخودمم

+ حتی می‌تونه ادامه‌تر داشته باشه.

  • morealess ..
۱۵
دی


بهترین دیالوگ scent of a woman برعکس چیزی که خیلیا میگن، اونجایی نیست که آل‌پاچینو- این بازیگر قوی و هنرمند فیلم‌های قوی اما نا تمیز!- میگه: ”تا حالا سرت رو تو موهای یه زن فروبردی؟ دوست داری تا آخر عمر... “

بلکه اونجاییه که میگه:

”بدون استثنا، همیشه میدونستم راه درست  کدومه. میدونستم ولی هیچوقت انتخابش نکردم. 

میدونی چرا؟ چون لامصب خیلی سخت بود.“



+"I always knew what the right path was, with no exception. I knew but I never took it. You know why?  it was too damn hard!


+ادامه دارد!

  • morealess ..