شکلات 99%

- نظرات بسته بود تا به وبلاگ‌هایی که سرمی‌زنم بگویم: اینجا هیچ تکلیفی برای رفع کردن ندارند.
(هنوز هم گزاره برقرار است.)


+درضمن... وب زیبایی خودت داری و هف جدّ و آبائت. فمیدی؟ 😒

۰۴
ارديبهشت

آیا تکوندن متولدین قبل از ۵۰ از شاخه‌های اجرایی مملکت هم،  به‌ عهده‌ی شهرداریه؟!




+جمع کنید بریم مجلس، نماینده‌ها رو گمراه کنیم! گویا استعداد خوبی در ”قانع شدن“ دارن/:

  • morealess ..
۲۹
فروردين

همین قمری‌های کم‌پیدا  که بخوانند،

مستقیم می‌روم به بعدازظهرهای ۲۰ سال پیش. روی ایوان. کنار عمو دراز می‌کشم. دست‌هاش بوی چسب صحافی و دوات  می‌دهد.

و تو هستی!

  • morealess ..
۲۳
فروردين

همه‌ی پیاده‌روها را قدم زده بود. ادای تمام مجسمه‌ها را درآورده بود. انگشتش را توی تمام فواره‌ها فرو کرده بود.

دیگر درشهر کاری نداشت.

یک روز، ساعت ۷ و نیم صبح

که برف‌ها تازه آب شده بود،

فردریک‌ کاپلستون قاپش را دزدید




بعدا نوشت: دوستان، هیچ‌جای این مطلب نقل قول نیست که ارجاع بدم. فروش ارز هم نداریم، لطفا سوال نفرمایید:دی

  • morealess ..
۱۹
فروردين

قربون دستش... دکمه‌ی اسلوموشن را می‌زند. و درجه‌ی گرانش را کم می‌کند.

سبک می‌شوم. قدم‌هایم عظیم می‌شود، آرام می‌شود، بالا می‌رود. رها می‌شوم!

با هر قدم نیم متر از زمین فاصله می‌گیرم‌. و‌هربار نوک پنجه‌هایم کم‌تر به زمین می‌رسد. و احترام قامت سبزه‌ها زیر پاهایم حفظ می‌شود.

خورشید، مایل و نسیم همینطوور موج‌دار می‌وزد. این وسط پرنده‌ها هم چهچه می‌زنند.

خوب که همه چیز شبیه فیلم‌ِ رمان‌های انگلیسی شد و لبخندم به قدر کافی کِش آمد، چشمم به پایین می افتد؛

 مرغ‌های خنگ با همان نگاه‌های از بغل ِ لج‌درآر.و چهارپاها همچنان خمااار و در آرامش همیشگی...می‌لمبانند.

انگار نه انگار یک نفر روبه‌رویشان کم‌کم پرواااز می‌کنَد نَد نَد!

داربست‌های چوبی را کوتاه می‌سازند|:


مطمئنم یکی از گوسفندها خندید.

  • morealess ..
۰۸
فروردين


خاک و پوست نوزادان


  • morealess ..
۰۳
فروردين

اینجوره که سال ۹۶ هرچقدر ۵ماه اولش برام محشر و باحال بود، ۷ ماه بعدش تماما به حال گیری‌ گذشت . همش با خودم فکر می‌کردم؛ دنیا بالاخره زهرشو ‌ریخت و کردم اون چیزی که نمیخواستم باشم.

و‌هرچقدر سعی کردم از اون حالت خارج بشم و دل به فردا و هفته‌ی بعد و سیزدهم و ماه بعد ببندم، نشد که بشه.

اگر این کارو‌نکردید، حتما بکنید؛ برنامه‌ی سال ۹۷ رو‌بنویسید. کارهایی کنید که تاحالا نکردید. ( میدونم چیز بدیهی و  واضحی‌ایه، من با خودمم شما به دل نگیر)

اتفاق دیگه‌ای که یه فارق‌التحصیل کارشناسی بخصوص در دید و بازدید روزهای ملکوتی عید باهاش روبه‌روئه، اینه که پَک جاهلان دور و برش، به‌عنوان یه موجود منتظر بهش نگاه میکنن! که: خب.... آرداشو ریخته، الکشم آویخته، کرم دانشگاه رفتنشم نشسته، و الان جزء تنها جایی که محسوب میشه، همانا جامعه‌ی دم‌بخت‌ها است.

وقتتون رو واسه اثبات اینکه چقدر از تجرد خودتون راضی و خوش‌حال هستید، تلف نکنید. بذارید اموراتشون بگذره. فرض بگیرید که مثلا اونا به یه چشم‌اندازهایی رسیدن که حتی شماهم شاید یک روز برسید. 

ولی بالاغیرتا تا به یه درجه‌ای از عقل و عمل نرسیدید، نه کسی رو بدبخت کنید و نه بذارید کسی شما رو بدبخت کنه.

در راستای حرفای بالا، مثلا یکی از اهداف ۹۷ من اینه که با هیچ‌کس حتی بحث نکنم.( چه برسه به اینکه وقتمو ‌واسه توجیه کردن کسی تلف کنم. خوشبختانه از این مرحله مدت‌هاست گذر کردم)

در نتیجه جمله‌ی سال ۹۷ بدون حرف زیادی، و با روحی در آرامش، میشه؛ حق با شماست[لبخندی مبتنی بر اینکه دلت بسوزه من یه‌جوریم اصن انگار لباس‌راحتیامو پوشیدم]

  • morealess ..
۲۱
اسفند


تمام ذهنم، تمایلم، چشم‌هام که یک لحظه بسته‌شوند، و حتی مشامم... 

پر است از هوای جایی که نیستم.

واقعی، محسوس، مادی، بی‌اغراق.

کاج‌های شهر را مثل نخل می‌بینم.


روحم دارد از اینجا تمام می‌شود...

  • morealess ..