شکلات 99%

- نظرات بسته بود تا به وبلاگ‌هایی که سرمی‌زنم بگویم: اینجا هیچ تکلیفی برای رفع کردن ندارند.
(هنوز هم گزاره برقرار است.)


+درضمن... وب زیبایی خودت داری و هف جدّ و آبائت. فمیدی؟ 😒

۱۷ مطلب با موضوع «در لحظه» ثبت شده است

۰۱
شهریور

یه قانون هست که می‌گه: هم‌اتاقی‌های مهربان رو مخ، هرگز از بین نمی‌روند بلکه از اتاقی به اتاق دیگر و از فردی به فرد دیگر، تبدیل می‌شوند.
اگر تا ترم پیش هم‌اتاقیم فقط مثل مامانا دنبالم راه میفتاد که زیتون و خرما تو حلقم کنه و پشت کولر کمین می‌کرد که نرَم توش وایسم و شبا نمی‌ذاشت برم حموم که سینوزیتم فلان نشه و معتقد بود هروقت ناراحتم می‌فهمه، هم‌ اتاقیِ تابستونم منتظره اندکی برخلاف میلش عمل کنم تا بخوره تو ذوقش و ناراحت بشه و نه تنها  همش پنجولاش تو صورتمه و با یه دمنوش استخدوس- زهرمار داره دنبالم می‌دَوه، بلکه اخیرا فهمیدم تناسب داشتن قطر آنژیوکت با رگم رو هم به پرستار گوشزد کرده بوده. |:

حال آنکه وی(من، نه وی) از بچگی سودای استقلال در سر داشته و باباش اینطور مورد تمسخر قرارش می‌ده که تو اول گفتی خودم! بعد یادگرفتی بگی مامان.
۱۴ روز دیگه این اسارت رو تحمل کنم تموم میشه. واسه ترم پاییز هم یادم باشه تو شروط اولیه، بعد از حساسیت به شنیدن سلیقه‌ی موسیقیایی دیگران، غیبت و واژگان رکیک، قید کنم: می‌دونم عجیبه، ولی من از اینکه کسی همش تو پاچه‌م باشه واقعا معذب می‌شم، ببخشید. |:


+در ضمن، درسته من یکم گیج می‌زنم، ولی اینا هیچ ربطی به پست قبل نداره. گفته باشم. /:

  • morealess ..
۳۰
مرداد

لپ‌تاپ را بستم و با ظرف آلومنیومی نهارم از ورودممنوعِ آزمایشگاه به سمت مایکروفر زدم بیرون. وانگهی، سر در جیب مراقبت و بحر مکاشفت ظرف را گذاشتم، استارت را زده و  ۲ دقیقه زمان دادم. چند ثانیه نگذشته بود که دود از مایکروفر درآمد و من: ؟_؟ آهان درش مقوایی بود. |:
با اینکه سریع نجاتش دادم و بیشتر در حد همون دود و تحدید بود ولی غذام رایحه‌ای به لطافت سگ به خود گرفت.

 

+خوب شد کسی اون لحظه اونجا نبود، به خصوص عمه‌م (وگرنه هم‌کلاسی و ترم بالایی و استاد و دیگران به درک). |:

  • morealess ..
۱۶
تیر

مانده‌ام. جایی نرفته‌ام. نه اینکه چون حس نمی کنم دیگر به اینجا تعلق ندارم، چون با خودم فکر می‌کنم؛ شاید یک روز بال درآوردم... و حجم اتاق برای پرواز کافی نباشد.

  • morealess ..
۲۱
ارديبهشت

دو نفر بیان تو اتاقتون کردی حرف بزنن، فکر کنن نمی‌فهمی. نگاه‌های سرخوشانه‌ی تو رو هم به شِر شیت* بودن تعبیر کنن...

بعد وسط حرفشون نظر بدی:

منظورش از دالاهو همون کِرِنده که یه آبشار خوشگل وسطشه. چجور کردی هستی تو؟ 😒


* یعنی: گیج، خل...

درجه‌ی زشت بودنش ولی دیگه نمی‌دونم چقدره |:

  • morealess ..
۲۰
ارديبهشت

نه مرا با تو بودن آسان است

نه توان گفتنت "وداع، وداع"

عشق

ای ترکش کنار نخاع!



+بهادر باقری

  • morealess ..
۱۱
ارديبهشت

از استفاده‌ی ابزاری و خیانتم به ماجی  با  برداشتن پروژه‌ی مشترکم با شخص ثالث گفته بودم. الان بیشتر می‌گویم. استفاده‌ی ابزاریش از آنجا می‌آید که این بشر خرخون نیست، به قول خودش خر فهم است و انقدررر عضو بنیاد علمی نخبگان است که مثل رابین‌ویلیامز در پچ‌آدامز رفتار می‌کند، اما اسم خدابیامرز را هرگز نشنیده. تازه تاکید ویژه دارد این چیزها بین خودمان باشد، من هم اینجا نوشتم که بین همه‌‌‌ی‌مان باشد و بیش از این تیریپ تواضع برندارد. نتیجتا اینکه پیامی با مضمون ”کی حوصله ترجمه داره، با هم پروژه برداریم؟“ را در گروه گذاشت. چون انتقالی است و خل‌وضع و دیوانه به نظر می‌رسد، کسی جوابش را نداده بود. اما قدر زر زرگر شناسد و قدر دیوانگان را من. خل‌وضع همه‌ی‌شان منهای ۲ هستند، که نمی‌دانند از آدم‌های با اعتماد به نفس و بیخیال و برنامه‌نویس باهوش که کرم سمینار ارائه دادن دارند و دارای وسواس فکری که کار کسی جز خودشان را قبول ندارند، چطور باید سود گرفت. 

تازه اگر مچ‌میکر خوبی بودم ماجی را روی سرش خراب می‌کردم. حیف که نیستم و این هم در فاز فرقت یاری می‌سوزد، و من اهل برداشتن پای آدم‌ها از روی سیم نیستم. پس بیخیال. 

  • morealess ..
۱۲
فروردين

وقتی کسی می‌گه:  من شبیه فلان کاراکتر فلان سریال یا فیلم هستم...

یعنی اون کاراکتر اون چیزیه که اون فرد دوست داره تو نگاه بقیه... به نظر برسه!

 

#جدی_نگیر

  • morealess ..