?Self critical or what
کلهشق نیستم. اما خیلی وقتها کارهایی میکنم که میدانم سخت یا خطرناک است. خیلی وقتها کارهایی میکنم که میدانم درست نیست! بعد با هر اتفاق مرتبط ناخجسته با خودم فکر میکنم: ”اگر اون کارو نکرده بودی، الان اینطوری نشده بود!“ راه میرم و ”اگه اون کارو نکرده بودی...“ میخوابم و ”اگه اون کارو نکرده بودی...“ و هرچه سعی میکنم چیزهای جدید وارد مغزم کنم، قسمت خفهشده و عقدهای ذهنم متهی ”اگه اون کارو نکرده بودی...“ را بیشتر فرو میکند.
اما انگار تمام مدت فقط بار اضافهی یک مشت میخ و درل و چکش و پارهآهن را توی ذهنم کشیدهام؛
خیلی وقتها هم کارهایی که فکر میکنم درست نیستند، انجام نمیدهم... اما باز اتفاقهای ناخجستهی مرتبط میافتند.
قضیه واقعا چیست؟
شاید به نظر خیلیها، این اتفاقها به آن کارها ربطی ندارد. اما به نظر من، دوستم و هاوکینگ(رضوان بینهایت الله علیه)؛ همه چیز به همهچیز ربط دارد.
- ۹۷/۰۹/۱۸