این بود اشرف مخلوقات؟
يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۱۵ ب.ظ
قربون دستش... دکمهی اسلوموشن را میزند. و درجهی گرانش را کم میکند.
سبک میشوم. قدمهایم عظیم میشود، آرام میشود، بالا میرود. رها میشوم!
با هر قدم نیم متر از زمین فاصله میگیرم. وهربار نوک پنجههایم کمتر به زمین میرسد. و احترام قامت سبزهها زیر پاهایم حفظ میشود.
خورشید، مایل و نسیم همینطوور موجدار میوزد. این وسط پرندهها هم چهچه میزنند.
خوب که همه چیز شبیه فیلمِ رمانهای انگلیسی شد و لبخندم به قدر کافی کِش آمد، چشمم به پایین می افتد؛
مرغهای خنگ با همان نگاههای از بغل ِ لجدرآر.و چهارپاها همچنان خمااار و در آرامش همیشگی...میلمبانند.
انگار نه انگار یک نفر روبهرویشان کمکم پرواااز میکنَد نَد نَد!
داربستهای چوبی را کوتاه میسازند|:
مطمئنم یکی از گوسفندها خندید.
- ۹۷/۰۱/۱۹