که نزد هموطنان است و بس! و در بسیاری موارد از این مرحله هم گذر میکنه و به معنای غمانگیز کلمه گندزدن به چیزی محسوب میشه.
اون موقع که بعضی از این حضرات مدعی-که متاسفانه خیلیاشون از ما بزرگترن- داشتن تو تلفنِ مردم فوت میکردن، ما که عشق باستانشناسی و این مسائل بودیم داشتیم مطالعات تاریخی انجام میدادیم.
و آقامون کوروش جان بود اون موقع، و جد و آبادشو تو اون سن بلد بودیم. البته هنوزم بهش ارادت دارم.
اما کمکم که گذشت فهمیدم باد به غبغب انداختن و فرورفتن تو ۳۰۰۰ سال پیش، حماقته.
تاریخ برای فراخ شدن ذهنه... نه بسته شدنش.
این نتیجهی عقدههای روانی، جوگیری مفرط و نداشتن یک ارزن مطالعه است.
وگرنه کسی که عقل درست حسابی داشته باشه میفهمه که انسان ها هروز جدوآباءِ خود را تُف میکنند! و انقدررر ژن افراد باهم مخلوط شده که به احتمال ۹۹/۹۹٪، ”حداقل“ بخشی از ژنتیک هر ناسیونالیستی رو همون نژادی تشکیل داده که ازش برائت میجویه!
بعضی از این دلنوازان، افرادی هستن که از اول تا آخر تقویم بین الملل رو -که اثری از روزی مرتبط با کوروش توش نیست- براشون هجی کنی، باز ۷آبان که میشه... روز جهااااااانی کوروش رو به همه تبریک میگن. (دیدم که میگم)
بدتر از اوشونا، نازنازانی هستن که در این روز خجسته، رفتن پاسارگاد و صورتهای خود را به خاک مالیدند و کف و خون قاطی کردند راه بیابان درپیش گرفتن و باقی قضایا. من در هنگام دیدن فیلم این پدیده بسی خندیدم و شخصی با چشمانی تیریپ تفکر و روشن فکری برداشته، اینجانب را مورد عتاب قرار داد که ”عقاید ”دیگران“ را احترام بُگذار“
خب قاعدتا اینجانب به تیریپ این شخص هم در دل پوزخندی حواله کردم. چراکه آن ”دیگران“ اگر تنها سواد دوران ابتدایی خود را به کار گرفته بودند، در روز جهانی کوروش میدانستند که مدفون بودن آن مظلومِ به خزِعظما رفته، در محل پاسارگاد تنها یک احتمال است و باستان شناسانِ با شعور حتی از مسائل قطعی تاریخی نیز با این اطمینان نظر نمیدهند که آن دلنوازان، نازنازان بر آن غلت میزنند.
+بعد چند سال رفتیم سمت شیراز، پدرجان فرمودند: بریم پاسارگاد؟
گفتم: نه... دیگه خیلی خز شده. از همین دور سلام میدیم.